
متقاضیان ثبت نام خودروهای داخلی از دوشنبه این هفته امکان این را پیدا کرده اند که 100 میلیون تومان خود بابت اعتبار خرید خودرو در حساب های وکالتی را با حفظ نوبت برداشت کنند. ثبت نام کنندگان انصرافی یا غیرمشمول خودروهای وارداتی هم امکان برداشت 500 میلیون تومان خود از این حساب ها را خواهند داشت.به این ترتیب، به نظر می رسد مبالغ درخورتوجهی از نقدینگی ثبت نام خودروها این روزها مجدد در بازار دارایی ها به دنبال مقصد جدید خواهند بود و در این میان این سوال پیش می آید که کدام بازارها احتمالاً سهم بیشتری از جذب این نقدینگی سرگردان را خواهند داشت؟
ارسال دیدگاه
ضمن تشکر از بیان دیدگاه خود به اطلاع شما رسانده می شود که دیدگاه شما پس از تایید نویسنده این مطلب منتشر خواهد شد.
دیدگاه ها ویرایش نمی شوند.
از ایمیل شما فقط جهت تشخیص هویت استفاده خواهد شد.
دیدگاه های تبلیغاتی ، اسپم و مغایر عرف تایید نمی شوند.
رئیس جمهور درمراسم رژه روز ارتش تاکید کرد:
محمدی - مراسم رژه روز ارتش صبح دیروز با حضور سیدابراهیم رئیسی رئیس جمهور، سرلشکر محمد باقری رئیس ستاد کل نیروهای مسلح، سرلشکر حسین سلامی فرمانده کل سپاه، سرلشکر سیدعبدالرحیم موسوی فرمانده کل ارتش و... در مقابل حرم امام خمینی(ره) بنیانگذار کبیر انقلاب اسلامی برگزار شد. رئیسی طی سخنانی پیش از آغاز مراسم رژه روز ارتش تاکید کرد: نیروهای فرامنطقهای و آمریکایی باید هرچه زودتر منطقه را ترک کنند، زیرا به نفع خودشان و منطقه است. حضور نیروهای بیگانه، امنیت منطقه را تهدید میکند اما نیروهای مسلح ما در هرجایی از منطقه هستند، امنیت ساز هستند. نیروهای مسلح ما در مقابل تروریستها ایستادگی و منطقه را امن کردند، اما بیگانگان فقط امنیت کشورهای منطقه را تهدید میکنند. رئیسجمهور خاطرنشان کرد: قدرت نیروهای مسلح ما به نفع امنیت منطقه است و بر هیچ کس پوشیده نیست که نیروهای مسلح ما چگونه از تمامیت ارضی و امنیت کشورهای منطقه حراست کردند. دشمنان به ویژه رژیم صهیونیستی این پیام را دریافت کردهاند که کوچک ترین اقدامی علیه کشور پاسخ سختی از جانب نیروهای مسلح دربر خواهد داشت و با نابودی حیفا و تل آویو همراه خواهد بود. دیروز بالگردهای هوانیروز ارتش نیز بر فراز حرم امام(ره) رژه پروازی را انجام دادند. در این رژه، انواع بالگردهای 205، 206، 209 (کبرا)، 214 و شینوک حضور داشتند. بالگردهای هوانیروز ارتش حاضر در این رژه پروازی، همگی ارتقا یافته و مجهز به تسلیحات جدید هستند. موشک شفق یکی از تجهیزات جدیدی است که روی بالگردهای هوانیروز نصب شده است. تسنیم نوشت: به دلیل همزمانی روز ارتش با ماه مبارک رمضان، رژه امسال به صورت محمول برگزار شده و رژه یگانهای پیاده صورت نگرفت. در مراسم رژه امسال علاوه بر نمایش آخرین دستاوردهای ارتش شاهد رژه هوایی 40 فروند انواع جنگنده و هواپیما و همچنین تعدادی از بالگردهای ارتش بودیم. سامانه راداری شهید جلیلوند نیز در حین برگزاری رژه روز ارتش رونمایی شد. این سامانه به منظور افزایش توانمندی کشف پدافند هوایی در برد متوسط طراحی و تولید شده که جزو رادارهای آرایه فازی محسوب می شود و قادر است اهداف ریز پرنده با سطح مقطعهای پایین را کشف و شناسایی کند. توان کشف اهداف در برد متوسط به صورت سه بعدی، قابلیت تاکتیکی واکنش سریع، مداومت کاری ۲۴ ساعته، استفاده از روش های نوین برای افزایش دقت زاویه سنجی و استخراج ارتفاع اهداف پایداری عملیاتی و چابکی سامانه، قابلیت اتصال به شبکه یکپارچه فرماندهی و کنترل پدافند هوایی، بهرهگیری از فناوری نیمه هادی و استفاده از امکانات ضد جنگ الکترونیک از دیگر ویژگیهای این سامانه راداری میانبرد است. همزمان، پهپاد ضد زیردریایی در ارتش نیز عملیاتی شد. دریادار شهرام ایرانی فرمانده نیروی دریایی ارتش در گفتوگو با تسنیم درباره توسعه پهپاد با توان کشف و انهدام زیردریایی در نداجا گفت: ما در حوزه کشف یگانهای سطحی و زیر سطحی و انهدام یگانهای زیر سطحی به وسیله پهپاد ورود کردهایم. وی افزود: برای کشف زیردریایی به وسیله پهپاد از یک نوع سونار به همراه تجهیزات دیگری استفاده میکنیم که توسط جوانان این سرزمین طراحی شدهاند و هم اکنون در نیروی دریایی عملیاتی هستند. «سونار» به معنای ناوبری و تشخیص فاصله توسط صوت و صداست. این فناوری از طریق انتشار امواج صوتی در زیر آب، امکان شناسایی ناوها و کشتیها و زیردریاییها را میدهد و جهت و فاصله آنها را مشخص میکند. زیردریاییها، ناوها ، بالگردها و هواپیماهای گشت دریایی و ضد زیردریایی برای کشف اهداف خود در زیر آب از این روش استفاده میکنند. همچنین امیر سرتیپ «کیومرث حیدری» فرمانده نیروی زمینی ارتش در حاشیه مراسم رژه روز ارتش با اشاره به الحاق تجهیزات جدید به نیروی زمینی ارتش افزود: ما به تازگی هزار و ۸۴ دستگاه انواع تجهیزات جدید را به این نیرو الحاق کردیم. فرمانده نیروی زمینی ارتشبیان کرد: در آینده بسیار نزدیک، شاهد رونمایی از قدرت جدیدی خواهیم بود.
ارسال دیدگاه
ضمن تشکر از بیان دیدگاه خود به اطلاع شما رسانده می شود که دیدگاه شما پس از تایید نویسنده این مطلب منتشر خواهد شد.
دیدگاه ها ویرایش نمی شوند.
از ایمیل شما فقط جهت تشخیص هویت استفاده خواهد شد.
دیدگاه های تبلیغاتی ، اسپم و مغایر عرف تایید نمی شوند.


اولین ساخته آرزو ارزانش با نام «آهنگ دو نفره» سال 99 جلوی دوربین رفت و فضایی کمدی و عاشقانه دارد. قصه این فیلم با محوریت دو جوان روایت میشود که یکی از آنها خواننده ثروتمندی است. فرزاد فرزین خواننده پاپ و احمد مهرانفر بازیگران اصلی «آهنگ دو نفره» هستند. فرزین که پیش از این هم در سینما و نمایش خانگی تجربه بازیگری داشته، در این فیلم نقشی مشابه شخصیت واقعی خودش را بازی کرده و در نقش یک خواننده ظاهر شده است. با توجه به ژانر کمدی فیلم و محوریت موسیقی در آن، احتمالا «آهنگ دو نفره» فضایی شاد و موزیکال خواهد داشت. جالب این که احمد مهرانفر در این فیلم، خوانندگی را تجربه کرده و قطعهای را همراه فرزاد فرزین خوانده است. با توجه به ژانر کمدی و فضای فیلم، «آهنگ دو نفره» میتواند فروش خوبی در گیشه داشته باشد. امیرحسین رستمی و بهاره کیانافشار از دیگر بازیگران فیلم هستند و هادی کاظمی که اکنون کمدی پرفروش «فسیل» را روی پرده دارد، در این فیلم نیز ایفای نقش کرده است.
ارسال دیدگاه
ضمن تشکر از بیان دیدگاه خود به اطلاع شما رسانده می شود که دیدگاه شما پس از تایید نویسنده این مطلب منتشر خواهد شد.
دیدگاه ها ویرایش نمی شوند.
از ایمیل شما فقط جهت تشخیص هویت استفاده خواهد شد.
دیدگاه های تبلیغاتی ، اسپم و مغایر عرف تایید نمی شوند.

مصطفی عبدالهی- بیش از 8 میلیون خانواده، دوباره باید لباس های گرمشان را از چمدان ها بیرون بیاورند؛ نه به خاطر سرمای جزئی آخرین روزهای بهار، بلکه بهخاطر لرزه ای که تمدید اجاره خانه ها بر تنشان خواهد انداخت و طرح ها و برنامه های دولت های مختلف هم هنوز نتوانسته است این بیماری و درد مزمن هر ساله شان را درمان کند.
«مجید گودرزی»، کارشناس حوزه مسکن، صحبتش با خراسان را با مرور تجربیات دیگر کشورها آغاز می کند و می گوید: «مسکن در همه دنیا یک نیاز ضروری است که به صورت مستقیم یا غیرمستقیم توسط دولت ها کنترل می شود. مثلا در آلمان، هم شهرداری ها و هم دولت به صورت منطقه ای قیمت مسکن را اعلام می کنند؛ در کشورهای حوزه اسکاندیناوی هم دولت مسئول تعیین افزایش قیمت مسکن است. در انگلستان هم برای رونق ساخت و ساز و جلوگیری از بروز مشکل تامین مسکن تا 70 درصد هزینه ساخت، وام بلند مدت و تضمین های دولتی داده می شود. در کشور چین هم ساخت و ساز کاملا پررونق است و به میزان بیش از نیاز خانه های خالی وجود دارد، یا در آمریکا هزینه سوداگری و نقل و انتقال مسکن آن قدر بالاست که اصلا برای کسی صرفه اقتصادی ندارد وگرنه هیچ کس از سود کردن در این بازار بدش نمی آید و اگر بسترش وجود داشت حتما در آن کشورها هم مشابه وضعیت ما اتفاق
«فرشید ایلاتی» یکی دیگر از کارشناسان حوزه مسکن است که به خراسان می گوید: «برای حل مشکل دیرینه مستاجران، باید عرضه مسکن تقویت شود که یک راه آن، شناسایی دقیق خانه های خالی و الزام قانونی برای عرضه شدن آنهاست که می تواند شوک قیمتی وارد کند و لااقل بهای مسکن و اجاره بها را تثبیت کند». او می افزاید:« متاسفانه با وجود راه اندازی سامانه هایی برای شناسایی خانه های خالی و ثبت معاملات املاک، همچنان اطلاعات آن تکمیل نیست، به همین دلیل به غیر از تهران که وضعیت نسبتا خوبی دارد، در برخی کلانشهرها حتی 10 درصد اجاره نامه ها هم ثبت نمی شود و به همین دلیل ابزار نظارتی لازم برای جلوگیری از سوداگری وجود ندارد».
ارسال دیدگاه
ضمن تشکر از بیان دیدگاه خود به اطلاع شما رسانده می شود که دیدگاه شما پس از تایید نویسنده این مطلب منتشر خواهد شد.
دیدگاه ها ویرایش نمی شوند.
از ایمیل شما فقط جهت تشخیص هویت استفاده خواهد شد.
دیدگاه های تبلیغاتی ، اسپم و مغایر عرف تایید نمی شوند.
میزبانی صد هزار نفری خاطره می شود؟ هادی/انگار باید برگزاری دیدارهای ملی و باشگاهی با حداکثر ظرفیت ورزشگاه صدهزارنفری آزادی را فراموش کرد و هر تصویر و تصوری را که از ورزشگاه مملو از تماشاگر آزادی داریم به بایگانی تاریخ سپرد! مدت هاست که برخی کارشناسان و مسئولان درباره وضعیت نامناسب ورزشگاه آزادی و احتمال نشست و ریزش آن هشدار می دهند و وزیر ورزش هم چند باری در این باره اظهارنظر کرد که آخرین بار آن به یک بهمن 1401 برمی گردد. سید حمید سجادی در نشستی خبری وقتی با سوالی درباره وضعیت مجموعه آزادی و ورزشگاه صدهزارنفری مواجه شد، گفت: «اسناد مناقصه و نقشه های طرح مناسب سازی و به سازی ورزشگاه آزادی بر اساس بخش بندی در دستورکار قرار دارد و سکوهای بتنی شامل ۱۵ زون که ۶ زون در طبقه فوقانی و ۹ زون در طبقه تحتانی قرار دارد، مدنظر قرار گرفته است. بقیه کار نیازمند زمان بندی است و بر اساس تاییدیه مجموعه وزارت راه و شهرسازی در راستای نبود مشکل در بهره برداری از پروژه، خطر تخریب وجود ندارد و تاییدیه ها دریافت شده و نیازمند تامین منابع برای مناسب سازی و به سازی هستیم. ورزشگاه آزادی که در سالهای اخیر بدون «تعمیر و نگهداری» فقط «استفاده» شده بود، در هفتههای ابتدایی لیگ بیستودوم مرمت و بازسازی شد. شرایط حاکم بر جامعه و تأکید شورای تأمین استانها بر «عدم حضور» تماشاگران در ورزشگاهها باعث شد طبقه دوم ورزشگاه آزادی و بخشهای عمدهای از طبقه اول تخریب و آماده بازسازی کامل شود. همین مسئله باعث شده است که طبقه دوم فعلاً بدون استفاده باشد و طبقه اول هم نصفه و نیمه در معرض استفاده تماشاگران قرار گیرد. تصور کنید در هفته های پایانی لیگ که هیجان به اوج می رسد و هر دو تیم پرسپولیس و استقلال در رقابت قهرمانی هستند، اگر کل ظرفیت ورزشگاه آزادی قابل استفاده بود، آیا سکویی در ورزشگاه خالی میماند؟! یا همین بازی هفته پیشروی استقلال و پرسپولیس در دربی صدم تهران به جای 15 هزار نفر با چه استقبالی روبهرو میشد؟ البته اعلام برگزاری دربی برگشت فقط با 15 هزار تماشاگر با واکنش های منفی زیادی مواجه شده و خیلی ها این سوال را مطرح کرده اند که اگر مشکل خاصی وجود دارد چرا در دیدارهای سرخابی ها با حریفان شان بیش از 15 هزار تماشاگر بلیت فروشی شد اما حالا که دربی است فقط 15 هزار بلیت قرار است آن هم به صورت مساوی بین هواداران این تیم ها فروخته شود؟ حالا در واکنش به این اعتراض ها شنیده می شود احتمال دارد ظرفیت را دو برابر کنند و بلیت فروشی برای 30 هزار تماشاگر انجام شود. اما آیا حساس ترین دربی چند سال اخیر که از آن به عنوان دربی قهرمانی یاد می کنند و قرار است وارد باشگاه صدتایی هم شود، باید با یک سوم ظرفیت ورزشگاه بزرگ آزادی برگزار شود؟
ارسال دیدگاه
ضمن تشکر از بیان دیدگاه خود به اطلاع شما رسانده می شود که دیدگاه شما پس از تایید نویسنده این مطلب منتشر خواهد شد.
دیدگاه ها ویرایش نمی شوند.
از ایمیل شما فقط جهت تشخیص هویت استفاده خواهد شد.
دیدگاه های تبلیغاتی ، اسپم و مغایر عرف تایید نمی شوند.
یادداشت روزاین چند روز که خبر سفر ربع پهلوی به اسرائیل منتشر شده از براندازها گرفته تا مقامات صهیونیستی همه در حال تمسخر این سفر هستند .حتی پوشش رسانه ای، سطح تشریفات وعکس هایی که از این سفر منتشر می شود خود دستمایه طنزپردازی خیلی ها شده است. درواقع دیدارهای غیر رسمی در مکان هایی نامتعارف، بدون تشریفات معمول، بدون نشان و پرچم همگی نشان دهنده جدی نبودن و رسانهای بودن حضور پهلوی در سرزمین های اشغالی است.جالب این جاست حتی طرف اسرائیلی نیز با انتشارتصاویری از زبان بدن طرف ایرانی شامل بدن قوز کرده، دست و پاهای باز و هیجان زده و... می خواهد نشان دهد که صهیونیست ها برای تحقیر ایران حتی از دشمن جمهوری اسلامی هم استفاده ابزاری میکنند و به آن کسی که آمده به آن ها تکیه کند هم رحم نمیکنند.«منشه امیر» مدیر رادیو اسرائیل می گوید:اصولا وقتی شخصیت بزرگی! وارد فرودگاه شود او را به سالن «ویآیپی» منتقل و سپس از دری مجزا منتقل میکنند اما آن چه باعث شگفتی شد این بود که این اتفاقات روی نداد. برای رضا پهلوی فرش قرمز هم پهن نشد.کنفرانس مطبوعاتی نیز ترتیب داده نشد. «دانیل شک» سفیر اسبق رژیم صهیونیستی در فرانسه نیز گفت: «باید در باره این سفر صادق باشیم؛ او فقط یک یادگاری از گذشتههای دور است، واقعا نمیدانم که دستاورد اسرائیل از این سفر چیست؟!»یکی از اکانتهای منتسب به براندازان هم در اعتراض به سفر رضا پهلوی به اسرائیل نوشته است:«قطع امید از عربستان و توسل به اسرائیل و حمله هوایی، چرخش در دایره باطل است؛ بازی دادن مردم کافی است.» واقعیت این است که پس از به حاشیه رفتن بحث مرحومه مهسا امینی، رادیکال شدن فضا، ،شکاف رسانه- خیابان، دستگیری و حذف سرشبکههای داخلی و بینالمللی و البته تشتت،سهم خواهی ها،مصادره کردن ها و اختلاف بین اپوزیسیون و در هم ریختن برنامه هایشان بدنه مردمی معترض آرام آرام مسیرشان راجدا کردند.پروژه وکالت و امضای تنها حدود300 هزار نفر پای آن نیز موجبات خشم دیگر عناصر ضدانقلاب از سلطنتطلبان را فراهم آورد تا جایی که سازمان سیا ، چند اقدام پیاپی را برای متحدسازی کاذب ضدانقلاب تدارک دید که هر یک در فاصله زمانی کم از یکدیگر شکست خوردند. نشست دانشگاه جورج تاون، انتشار منشور مهسا که با کلیدواژه تمرکز زدایی ونبود هیچ اثری از پرچم و نمادهای دیگر ملی مثل تاکید بر زبان فارسی یا «ملت ایران» در متن این منشور، ماهیت واقعی آن را حتی برای بسیاری از ضدانقلاب آشکار کرد و طرح لو رفته و شکست خورده پنج گروه سیاسی ضدانقلاب در دانشگاه استنفورد همزمان با درگیری های شدید میان حامیان پهلوی، علینژاد، اسماعیلیون و کومله در دو سطح مجازی و خیابانی و... همه و همه رقابت و چه بسا دشمنی بزرگی میان سران ضدانقلاب ایجاد کرد. در این بین، سفر رضا ربع پهلوی به سرزمینهای اشغالی را باید در همین چارچوب و در ادامه شاخ و شانهکشی پهلوی در مقابل دیگر ضدانقلاب ارزیابی کرد. توافق ایران و عربستان، ضربهای جدی بر پیکره اپوزیسیون وارد و آن ها را دچار به همریختگی و شلختگی در راهبرد کرد. این توافق در واقع اپوزیسیون را وادار کرد که برای تمنیات و حمایتهای خودشان، به سمت پدرخواندههای اصلی بروند.به نظر میرسد رضا پهلوی هم به واسطه مشاوران ناآگاه به مسائل داخلی ایران، به این سو رفته که با دشمنان ایران، دوستی کند.گرچه شرطبندی پهلوی روی یک اسب باخته در اسرائیل خیلی سریع نتایج خود را نشان داده و موج نفرت و جدایی حتی در میان طرفداران وی ایجاد شده است. این سفر در حالی در زمانه اختلافات بایدن و نتانیاهو انجام شده که صف عادیسازی و ارتقای روابط کشورهای منطقه با تهران تشکیل شده است. افزون بر این اگرچه اسرائیل در سالهای اخیر با برنامههای فرهنگی همچون راهاندازی صفحه «اسرائیل به فارسی» در شبکههای اجتماعی و همچنین ساخت سریال تلاش کرده تصویر خود در ذهن ایرانیان را بازسازی کند، اما واقعیت این است که تقریبا عموم مردم ایران نگاه مثبتی به اسرائیل ندارند .حالا چه شده است که رضا پهلوی بر خلاف پدرش که حداقل در ظاهر به مذهب شیعه پایبند بود وحتی به حرم رضوی می آمد، این گونه به دیوار براق یهودیان متوسل شده است؟ شاید درک رضا پهلوی این است که با سفر به اسرائیل و کسب حمایت این رژیم میتواند زمینهساز حمله خارجی علیه ایران شود، غافل از این که اسرائیل در درون خود شاهد بحران بزرگی است و سران این رژیم تاکنون بارها درباره خطر گسست وفروپاشی آن هشدار دادهاند.
ارسال دیدگاه
ضمن تشکر از بیان دیدگاه خود به اطلاع شما رسانده می شود که دیدگاه شما پس از تایید نویسنده این مطلب منتشر خواهد شد.
دیدگاه ها ویرایش نمی شوند.
از ایمیل شما فقط جهت تشخیص هویت استفاده خواهد شد.
دیدگاه های تبلیغاتی ، اسپم و مغایر عرف تایید نمی شوند.
دیدگاه شما | 1 نظر
رهبر انقلاب اسلامی در دیدار جمعی از دانشجویان و نمایندگان تشکلهای دانشجویی با بیان اینکه کشور نیازمند آرمانخواهی،امید وعقلانیت است،تاکید کردند :
ارسال دیدگاه
ضمن تشکر از بیان دیدگاه خود به اطلاع شما رسانده می شود که دیدگاه شما پس از تایید نویسنده این مطلب منتشر خواهد شد.
دیدگاه ها ویرایش نمی شوند.
از ایمیل شما فقط جهت تشخیص هویت استفاده خواهد شد.
دیدگاه های تبلیغاتی ، اسپم و مغایر عرف تایید نمی شوند.
پرونده
یکی از پربینندهترین سریالهای نوروزی 1402 که از شبکه یک سیما پخش میشود، مجموعه تلویزیونی «نون خ ۴» است. «ماشاءا... وروایی» یا همان عمو کاووس سریال «نون خ» که از فصل اول این سریال مورد توجه قرار گرفت، با لهجه شیرین و هنرنماییهای جذاب خود تبدیل به یکی از محبوبترین بازیگران این مجموعه تلویزیونی شده است. او متولد 1329 در کرمانشاه و از مهندسهای پرواز جان بر کف هوانیروز ارتش جمهوری اسلامی ایران در دوران دفاع مقدس است که تصاویر حضورش در جبهه در شبکههایاجتماعی پربازدید شده است. عمو کاووس حالا یک چهره شناخته شده در عرصه بازیگری است که بازنشسته ارتش جمهوری اسلامی ایران با درجه سرهنگی است. به همین بهانه و در پرونده امروز زندگیسلام با او درباره بخشی از زندگیاش که کمتر به آن توجه شده یعنی حضورش در جبهه، خاطراتش از آن دوران، عملیاتهایی که در آن شرکت کرده و ... گفتوگو کردیم.
رمز محبوبیت «نون خ»، سبکزندگی کُردهاست
«وروایی» در ابتدای صحبتهایش درباره دلایل محبوبیت سریال «نون خ» که هم اکنون فصل چهارم آن در حال پخش است، میگوید: «این سریال جزو برنامههای عامهپسند محسوب میشود مخصوصا اهالی استانهایی مثل کرمانشاه، لرستان، ایلام، همدان، کردستان و ... با خمیرمایه و داستان این فیلم احساس نزدیکی میکنند. فرهنگهای آنها فوقالعاده به چیزی که در این فیلم میبینیم، نزدیک است بنابراین بهنظرم بیشترین استقبال را هم همینها داشتند. البته ما عزیزانی از سیستانوبلوچستان، از جنوب تا شمال ایران هم داشتیم که واقعا با این سریال ارتباط برقرار میکردند. یکی از ویژگیهای منحصربه فرد این سریال، صداقت گفتار و رفتار و اعمالی است که در آن به نمایش گذاشته شد و رمز محبوبیتش هم این است که سبکزندگی کردها را در حد توان به نمایش گذاشت. مردم اینقدر سمت زندگیهای ماشینی رفتند که این نوع سبکزندگی برایشان خیلی جذاب است. یکی از مهمترین نقاط قوت «نون خ» این است که مردم به ما میگفتند این سریال از جنس خودمان است. این خیلی قشنگ بود برای من. این نوع داستانها نه فقط برای دیار ما بلکه برای بسیاری از قومیتها و دیارهای دیگر کشور هم قابل ساخت است. یک سریال آمریکایی مثل پزشک دهکده، 400 یا 500 قسمت ساخته میشود، هم بیننده داشته و هم کشش و جذابیت. کار ما هم به همین صورت است. امیدوارم تقویت و حمایت بشود. تا این لحظه شنیدم که انشاءا... قرار است فصل پنجم آن را هم بسازیم.»
با کارهاینمایشی باعث خوشحالی سربازها
در پادگانها میشدم
او در زمانی که دانشآموز دوره دبیرستان بوده با تئاترهای دانشآموزی وارد کار هنری شده و به خاطر علاقهای که به سینما و هنر داشته، دورههای آموزش بازیگری را هم گذرانده و سپس وارد گروه نمایش فرهنگ و هنر کرمانشاه شده است. خودش درباره شروع فعالیتهای هنریاش از دوره نوجوانی میگوید: «ماجرا برمیگردد به سال 1337 یا 1338 که من در کرمانشاه با تئاتر آشنا شدم. آن موقع شور و شوق زیادی داشتم و سینماروی قهاری هم بودم یعنی دلبستگی زیادی به فضای هنری داشتم. البته همه انسانها به هنر علاقه دارند و من هم این شدت علاقه را به انجام کارهای نمایشی و اجرا ختم کردم. خدمت خیلی از بزرگان تئاتر استان و کشور برای یادگیری میرفتم و از آنها راهنمایی میگرفتم. بعد هم که به دانشگاه افسری رفتم، کارهای نمایشی برای سربازها در پادگان اجرا میکردیم و باعث خوشحالی و شادابی آنها میشدیم. در آن دوره در چندتا فیلم نقش چترباز را بازی کردم. آن موقع داشتم یواش یواش با کار سینما آشنایی پیدا میکردم. بعد از انقلاب هم کارهای نمایشی زیادی انجام دادم و از سال 61 با تلویزیون و رادیوی کرمانشاه همکاری داشتم. در پربینندهترین برنامههای تلویزیون که آن موقع هفتگی بود، حضور داشتم به عنوان برنامهساز یا بازیگر و ....»
سولههای جبهه برای تماشای نمایشها
جای سوزن انداختن نبود
این بازیگر 73 ساله در کنار نظامیگری بهعنوان فعال فرهنگی با بچههای ارتشی، نمایشهایی را هم در جبههها روی صحنه برده است. خودش در این باره میگوید: «در آن فضای سخت جنگ، دهها نمایش کار درست که سرباز و درجهدار و افسر از شدت خنده در زمان تماشایش ریسه میرفتند، میبردیم در منطقه عملیاتی و در سولههایی که مملو از جمعیت میشد و جای سوزن انداختن نبود، اجرا میکردیم. این نمایشها با آن امکانات جبههای بود و اینکه هر لحظه امکان اصابت موشک و ... وجود داشت اما من و بقیه بچهها هدف داشتیم. ما برای روحیه دادن به رزمندگان میرفتیم و نمایش اجرا میکردیم و همین باعث می شد که هر سختی را تحمل کنیم.»
شهید شیرودی
صدای خیلی خوبی داشت
او درباره حال و هوای اجرای نمایشها در جبهه هم میگوید: «شهدای زیادی در جبههها بودند که پای این نمایشها مینشستند. مثلا شهید شیرودی ضمن اینکه سرآمد و جزو دلاورهای هوانیروز بود، دستی در هنر داشت و صدای خیلی خوبی داشت. او در اجرای نمایشها به ما کمک میکرد. آنجا قبل از اجرای نمایشها میگفتیم هر فردی هنری دارد، ما را مطلع کند و از وجود نازنین شهید شیرودی هم در اجرای نمایشها استفاده میکردیم. جالب است بدانید بعضی اجراها قبل از عملیاتهای سنگین، روحیه زیادی به رزمندهها میداد. گاهی چند ساعت بعد از اجراها هم، شهید شیرودی نیروهایش را به خط میکرد و به دل دشمن میزد. یعنی در عین اینکه هنرمند بود و روحیه لطیفی داشت، یک دلاور به تمام معنا هم بود و هیچ ترسی از دشمن در دلش راه نداشت. او و شهید کشوری، ضربههای بزرگی به صدام زدند که در یک عملیات، 80 یا 90 تانک را به آتش کشیدند. شهید شیرودی یک دغدغه مهم هم داشت و در اجراها پیشنهاد میداد که پیروزی های جبهه انقلاب را هم به نمایش بکشیم و گاهی آنها را نقالی میکردیم که در فلان عملیات، چه اتفاقاتی افتاده است با روایتهای دست اول و اختصاصی. این اجراها هم طرفدار زیادی در جبهه داشت.»
در بیشتر عملیاتهای غرب کشور حضور داشتم
از او درباره حضورش در جبهه میپرسم که علاوه بر خدمت در بخش مهندسی-رزمی هوانیروز، مدتی هم بهعنوان گروه ضربت در چندین عملیات مختلف حضور داشته است. در این باره میگوید: «من دوران دفاعمقدس در بیشتر عملیاتهای غرب کشور حضور داشتم. از عملیات بازپسگیری میمک که اولین عملیات مهم و نسبتاً گسترده به فرماندهی ارتش در سال 1359 بود که انجام شد بگیرید تا ماجرای بمباران ناجوانمردانه پادگان ابوذر در منطقه سرپل ذهاب که سربازهای عزیز زیادی را شهید کردند و من از نزدیک شاهد بودم. پادگان ابوذر جزو مناطقی است که باید با وضو در آن جا حاضر شد و با ذکر صلوات در آن جا قدم زد. البته من قصر شیرین هم بودم. نکته مهم درباره جنگ تحمیلی که شاید کمتر برای نوجوانها و جوانان امروزی گفته شده، این است که صدام برای پیروزی در جنگ به نیروهایش بنز میداد و ما این جا با شیرینی و صلوات از رزمندهها میخواستیم که در برابر دشمن تا دندان مسلح بایستند که با رشادتهایشان به خوبی از این آزمایش سربلند بیرون آمدند. این را هم بگویم که من خودم هم در کنار نیروهای ارتشی بودم و هم عزیزان بسیجی که آموزشهای زیادی ندیده بودند، بر خودم وظیفه میدانستم که آموزشهای لازم را به آنها بدهم.»
نظم زیاد و دقت
در خون من است
او که 30 سال در ارتش خدمت کرده، عاشق هنر و بازیگری بوده، در جبههها حضور داشته و ...، درباره بارزترین ویژگیهای شخصیتیاش میگوید: «همه مردم 30 سال خدمت میکنند تا بازنشسته شوند اما آن قدر من را دوست داشتند، مجبورم کردند 33 سال در ارتش خدمت کنم و بعدش بازنشسته شدم. 33 سال زندگی به سبک ارتشیها، در خون آدم میرود و نظم و دقت زیادی را به شما دیکته میکند. من هنوز هم هر روز راس ساعت 5 از خواب بیدار میشوم. اینها در ذات من و با من است. اگر کاری قرار باشد برای خانه انجام شود، شخصا داوطلب میشوم تا بروم خرید را انجام بدهم.»
آرزو داشتم که روزی کماندو شوم
«خیلی جاها به اشتباه گفتند که من به عنوان خلبان در ارتش حضور داشتم اما من مهندس پرواز بودم. هر بالگردی که پرواز میکند، خلبان یک و خلبان دو دارد، یک مهندس پرواز و مهمانهایی که در آن جا هستند. من به عنوان کارشناس فنی در پروازها حضور داشتم و البته قبل از هر پرواز هم باید بالگرد را بررسی میکردم تا نقص فنی نداشته باشد». او درباره اینکه در 12سالگی با دیدن یک فیلم سینمایی کماندویی تصمیم گرفته یک روز کماندو شود، میگوید: «در 12 سالگی یک فیلم سینمایی دیدم، یک سری کماندو در آن بودند که خیلی از آنها خوشم آمد. بعدش که از سینما بیرون آمدم، گفتم که ماشاءا... یا نمیروی خانه یا اگر رفتی باید عزم خودت را جزم کنی که یکی از آنها بشوی. گذشت تا اینکه سال 1347 در 18 سالگی وارد ارتش شدم. در آن جا دوره رنجر، کوهستان، جنگل، باتلاق، غواصی، دریا و ... را گذراندم تا کماندو شوم و به آرزویم برسم. من چون جسارت خاصی داشتم و از لحاظ وزنی سبک بودم، در چتربازی هم موفقیتهای زیادی کسب کردم. بعد از انقلاب در کرمانشاه اولین کسی بودم که باشگاه ورزشی هوایی را راهاندازی کردم و با پاراگلایدر هم خودم و هم خانمم پرواز میکردیم و خیلی از علاقهمندان به پرواز با کمک من به این آرزویشان رسیدند.»
3 ویژگی کرمانشاهیها زبانزد است
او در بخشی از صحبتهایش میگوید: «من متولد کرمانشاه هستم، در یکی از محلههای پرسابقه و قدیمی آنجا به دنیا آمدم. 3 تا ویژگی دارند اهالی کرمانشاه که زبانزد است. خصلت پهلوان منشی، مهماننوازی و ناموسداری، جزو شاکلههای اصلی مردم کرد است. کردها سپر دفاع از کشور و مردم در دوران دفاع مقدس هم بودند چون ما فاصلهای با مرز نداریم، بعضی جاها نیم ساعت تا مرز فاصله داریم. شخصیتی به نام پهلوان حسین گلزار داشتیم که وقتی بزرگان کشور از جاهای مختلف کشور برای سفر به عتبات عالیات یعنی کربلا و نجف به اینجا می رسیدند، چون در غیابشان ممکن بود که به ناموسشان آزار برسانند و آن ها را اذیت کنند، ناموسشان را به دست این پهلوانهای شهر میسپردند و با خیال راحت به زیارت میرفتند. بعضی از این افراد هم البته در همین جا ماندگار میشدند، مثل مرحوم آیتا... اشرفی اصفهانی که شهید شدند. ایشان بهخاطر فرهنگ مردم کرمانشاه در همین جا ماندگار شدند.»
دردسرهای فیلم برداری در اوج کرونا
«وروایی» درباره واکنشهای مردم بعد از بازی به عنوان شخصیت عمو کاووس در «نون خ» میگوید: «مردم ما خیلی با محبت هستند و خیلی لطف دارند. شخصیت عمو کاووس فردی است که به دل مینشیند. در آن آبادی که فیلم نمایش میدهد، آدم بزرگی است و باید به حرفش گوش بدهند. اتفاقاتی که در آن جا میافتد، اگر عمو کاووس بیخبر باشد، ناراحت میشود. خیلی چیزها باعث شده تا عمو کاووس به دل مردم بنشیند. من شاید روزانه حداقل 20 یا 30 تا عکس گرفتم با مردم.«وروایی» علاوه بر «نون خ»، در تله فیلم «هم پرواز»، فیلم «شاخههای شکسته بلوط» و سریال «شیرین و فرهاد» حضور داشته است. او درباره نکات کمتر شنیده شده سختیهای ضبط این سریال میگوید: «نون خ از آن دست سریالهایی است که با سختی زیادی ساخته شد. از شرایط اجتماعی کشور و مسائلی که امسال پیش آمد، بگیرید تا فصلهای گذشته که با کرونا درگیر بودیم. ما باید تمام وقت ماسک میزدیم و فقط برای گفتن دیالوگ، ماسکها را در میآوردیم. دو تا تیم پزشکی با آمبولانس در تمام دقایق ساخت فیلم در کنار ما بودند و مدام از ما تست میگرفتند. علاوه بر اینها، فیلم برداری نونخ در پاییز و سرمای زیاد زمستان انجام میشد که همین هم یکی دیگر از سختیهای ساخت این سریال بود. یکی دیگر از اصلیترین نقاط قوت سریال نون خ هم به نظر من در حوزه موسیقی است بهگونهای که بسیاری از ترانه و آوازهای کهن موسیقی کردی را پخش میکند.»
ارسال دیدگاه
ضمن تشکر از بیان دیدگاه خود به اطلاع شما رسانده می شود که دیدگاه شما پس از تایید نویسنده این مطلب منتشر خواهد شد.
دیدگاه ها ویرایش نمی شوند.
از ایمیل شما فقط جهت تشخیص هویت استفاده خواهد شد.
دیدگاه های تبلیغاتی ، اسپم و مغایر عرف تایید نمی شوند.

جواد نوائیان رودسری - سفر اخیر رضا پهلوی به تلآویو موجی از انتقادات گسترده را علیه وی و سلطنتطلبان برانگیخته و اسباب رسوایی بیشتر او را فراهم کردهاست. مسافرت به سرزمینهای اشغالی فلسطین، آن هم در شرایطی که منطقه غرب آسیا، بعد از مدتها، شاهد همسویی نسبی دولتها در محکومیت جنایات رژیم صهیونیستی در فلسطین و به ویژه، اهانت به مسجدالاقصی است، یادآور همان سیاست بلاهتآمیزی است که محمدرضا پهلوی در ارتباط با رژیم صهیونیستی پیش گرفت. موضوعی که نه فقط در حوزه سیاست خارجی و منطقهای، بلکه در عرصههای گوناگون داخلی، اعم از اقتصادی، فرهنگی، امنیتی و ... خسارتهای سنگینی به ایران وارد کرد. نکته مهمی که در سایه روشن روابط شاه با رژیم اشغالگر قدس قابل مطالعه و بررسی است، بازی همیشگی رژیم پهلوی در زمین صهیونیستهاست؛ این که محمدرضا در فرایند ارتباط با رژیم صهیونیستی، دقیقاً در چارچوب منافع این رژیم و بازی در فضای «دکترین اتحاد پیرامونی» بنگوریون به ایفای نقش میپرداخت. شاه امکاناتی را در اختیار صهیونیستها میگذاشت که حتی نزدیکترین متحدان این رژیم نیز، در واگذاری آن ها تردید داشتند. در غوغای ناصریسم و خیز گسترده عربی علیه رژیم صهیونیستی، کمکهای نفتی محمدرضا، صهیونیستها را از یک بحران حاد و جدی نجات داد. او در حوزه امنیتی، ایران را به پایگاه فعالیتهای گسترده اطلاعاتی رژیم صهیونیستی تبدیل کرد؛ پایگاهی که با مدیریت افسران ورزیده این رژیم، مانند یعقوب نیمرودی، نقش مهمی در کنترل فضای مخاصمات میان رژیم اشغالگر قدس و جهان عرب داشت، اما بازندگی رژیم پهلوی در این مناسبات زمانی آشکار میشود که دریابیم صهیونیستها در برابر این همه حمایت مادی و معنوی که از شاه دریافت کردند، به او چه دادند؟ آیا بازی اسرائیل با شاه یک بازی دوطرفه بود یا نه، این محمدرضا بود که در نقش عروسک خیمهشببازی، گرمابخش بزم اشغالگران قدس میشد؟ این ارزیابی میتواند مفهوم «متحد راهبردی» را که معمولاً سلطنتطلبان و رسانههای وابسته به آن ها، برای ارتباط میان شاه و رژیم صهیونیستی به کار میگیرند، به شدت زیر سوال ببرد. برای درک بهتر این بحث، ما سه فصل مهم از روابط میان محمدرضا پهلوی و رژیم اسرائیل را بررسی و ارزیابی می کنیم.
رژیم صهیونیستی از بدو پیدایش، تلاش فراوانی برای تقویت بنیانهای اقتصادی خود داشته است؛ فقدان مشروعیت و نیز، اشغال بخشی از سرزمینهای اسلامی، باعث میشد که این رژیم، به رغم حمایتهای برخی حکومتهای وابسته مستقر در کشورهای مسلمان، بازار بزرگ و پرجمعیت این کشورها را به صورت قاطع از دست بدهد. با انتشار اخبار مربوط به رویکرد نژادپرستانه این رژیم در جهان، حضور صهیونیستها در بازار کشورهای غیرمسلمان هم با مشکلاتی روبهرو شد. از طرفی، آن ها برای برنامههای مزوّرانه خود و سازمان دهی یک ارتش مجهز که درصدد تحقق رؤیای تسلط بر سرزمین میان نیل و فرات بود، به پول و آورده مالی بالایی نیاز داشتند؛ آن گونه که بتوانند در کنار کمکهای بلاعوض و گسترده از سوی آمریکا و صهیونیستهای مستقر در سایر کشورها، منبعی مطمئن برای تأمین نیازهای مالی خود بیابند. بنابراین، وقتی در دهه 1340ش، رژیم پهلوی درهای فضای اقتصادی ایران را به روی صهیونیستها باز کرد، آن ها در ورود گسترده به این فضا تردید نکردند و برای آن که بتوانند فضا را به نفع خودشان تلطیف کنند، چنین وانمود کردند که حاضرهستند فناوریهای نوین خود را در حوزه فعالیتهای اقتصادی و به ویژه در بخش کشاورزی، در اختیار ایران بگذارند. این موضوع هنگامی جدی شد که پس از اجرای قانون اصلاحات ارضی، شاه به دنبال روشی سریع برای عبور از بحران ناشی از این اقدام غیرکارشناسی که در واقع دیکته شده آمریکاییها بود، میگشت. صهیونیستها در این برهه تاریخی، روی دوستی شاه و علاقه حسن ارسنجانی، وزیر اصلاحات ارضی وقت، به خودشان حساب ویژهای باز کردند. در یکی از اسناد لانه جاسوسی، به نقل از پرویز رائین، خبرنگار آسوشیتدپرس در تهران (مورخ 28 شهریور 1343) آمدهاست: «ارسنجانی احتمالاً سعی خواهد کرد تا تعداد مشاوران خارجی دیگر را نیز کاهش دهد، البته به جز اسرائیلیها که بیشترین احترام و اعتماد را به آن ها دارد. ارسنجانی معتقد است که ایران باید از مدتها قبل روابط دیپلماتیک قانونی با اسرائیل برقرار میکرد.» نتیجه این اعتماد و دوستی، ورود کارشناسان کشاورزی رژیم صهیونیستی به ایران بود؛ اتفاقی که باعث شد در پی آن، موج تولیدات کشاورزی هم، از سرزمینهای اشغالی فلسطین، به صورت مخفی و آشکار، وارد ایران شود. کارشناسان صهیونیست که سابقه تشکیل «کیبوتصها» (مزارع اشتراکی) را در فلسطین داشتند، وارد ایران شدند تا همان الگو را برای شکل دادن به سازمان دهی اصلاحات ارضی در ایران به کار گیرند. قانون اصلاحات ارضی اصولاً صورت شکلی داشت و اجزای آن، مشخص و تعیین شده نبود. به این ترتیب، یک گروه از کارشناسان صهیونیست در امور «اصلاحات ارضی» و کشاورزی، به سرپرستی «آریه آلیآو»، روز اول مردادماه سال 1340، بنا به دعوت رسمی حسن ارسنجانی به ایران آمدند و سال های زیادی در ایران ماندگار شدند. صهیونیستها آنقدر به ارسنجانی علاقه داشتند که چندی بعد، از وی دعوت کردند برای دیدار از تأسیسات کشاورزی، به فلسطین اشغالی سفر کند. موشهدایان که در آن زمان وزیر کشاورزی رژیم صهیونیستی بود، در جلسهای مشترک با ارسنجانی، او را «مرد عمل» خواند و تصریح کرد: « با وجود روابط حساسی که میان ایران و کشورهای عربی وجود دارد و با وجود فشاری که بر شاه وارد میشود، دکتر ارسنجانی آشکارا ارزشی را که برای مأموریت کارشناسان اسرائیلی قائل است، اعلام کرد و بر اثر نفوذ ارسنجانی، مطبوعات ایران هم شروع به ذکر کمک اسرائیل کردند.» با فروپاشی اقتصاد کشاورزی ایران در پی اجرای اصلاحات ارضی که کارشناسان اسرائیلی در اجرای آن سهمی انکار ناشدنی داشتند، سیل واردات از سرزمینهای اشغالی فلسطین به سوی ایران روان شد. علیرضا ازغندی در کتاب «روابط خارجی ایران» (نشر قومس / 1391) مینویسد: «واردات ایران از اسرائیل در سال 1350، یک و نیم برابر واردات ایران از دو کشور ترکیه و پاکستان بود. واردات ایران از اسرائیل نه تنها چند برابر تمامی واردات از کشورهای عربی بود، بلکه از واردات ایران از همه کشورهای مسلمان جهان در آسیا و آفریقا نیز بیشتر بود و این روند تا انقلاب و استقرار جمهوری اسلامی ادامه یافت.» معلوم بود که هزینه این خریدها و تلاش برای افزایش واردات، از محل فروش نفت تأمین میشد و در واقع ایران، آوردهای به عنوان زیرساخت از این خریدها نداشت. رژیم صهیونیستی که در تحریم نفتی کشورهای اسلامی گرفتار بود، از این فرصت نهایت استفاده را برد و شاه با فروش نفت به تلآویو و در عوض وارد کردن همه نوع اجناس اسرائیلی به ایران، اقتصاد رژیم اشغالگر قدس را به گردش در میآورد و آنچه دست مردم ایران را میگرفت، هیچ بود! نیاز مبرم رژیم صهیونیستی به نفت، با دست و دلبازی شاه تأمین میشد. فرد هالیدی در کتاب «دیکتاتوری و توسعه سرمایهداری در ایران» محمدرضا را بزرگ ترین و در واقع اصلیترین فروشنده نفت به رژیم تلآویو میداند؛ رویکردی که به نفرت عمومی از شاه در میان مسلمانان دامن میزد، مردم مسلمان ایران را از رژیم پهلوی بیزار میکرد و منابع مالی کشور را در مسیر توسعه جاهطلبیهای یک رژیم جعلی و اشغالگر قرار میداد. اقدامی که بازی در زمین صهیونیستها بود و هیچ آوردهای برای ایران نداشت.
رژیم صهیونیستی به عنوان عامل اصلی بر هم زننده امنیت در منطقه غرب آسیا، نیاز مبرمی به همکاریهای اطلاعاتی و امنیتی فرا مرزی داشت. طبق «دکترین اتحاد پیرامونی» بنگوریون، رژیم تلآویو باید ارتباطات مؤثری در همه عرصهها و به ویژه عرصه اطلاعات و امنیت با دو کشور ایران و ترکیه برقرار میکرد. حسین فردوست در خاطراتش، از تلاش آمریکا و انگلیس برای تأمین نیاز اطلاعاتی و امنیتی رژیم صهیونیستی توسط ایران پرده بر میدارد. فردوست اذعان دارد که در برابر اعلام نیاز ساواک - که در سال 1335 ش تاسیس شده بود - برای گرفتن آموزشهای اطلاعاتی، ام.آی.6 و سیا مسئولان رژیم پهلوی را به موساد حواله میدادند. فردوست مینویسد: «در دوران محمدرضا سازمان اطلاعاتی اسرائیل پس از سرویسهای آمریکایی و انگلیس، فعالترین سرویس در ایران بود و این فعالیت در سایر کشورهای منطقه و شاید جهان، بینظیر بود.» همکاریهای مشترک اطلاعاتی رژیم صهیونیستی و ساواک، حول چند فعالیت مهم دور میزد؛ آموزش نیروها، کسب اطلاعات از مراکز هدف و طراحی و اجرای برنامههای مشترک. ظاهر قضیه آن بود که رژیم پهلوی در قالب اجازه فعالیت سرویس جاسوسی رژیم صهیونیستی در ایران، از آن ها خدمات آموزشی برای بخش اطلاعات و امنیت رژیم خود دریافت میکند. به نظر میرسید که محمدرضا هم از این معامله راضی بود و آن را دست کم برای خودش مفید میدانست؛ اما واقعیت چیز دیگری بود. این مأموران رژیم صهیونیستی بودند که در نقاط مختلف ایران به تکاپوهای اطلاعاتی مشغول میشدند و تقریباً اثری از مأموران ایرانی در فلسطین اشغالی نبود؛ دلیل این مسئله واضح است، منافع اطلاعاتی رژیم صهیونیستی در کشورهای دارای مرز مشترک با ایران، بسیار زیاد بود؛ به ویژه هنگام گسترش ناصریسم و شکل گرفتن فضای جبهه متحد عربی علیه اسرائیل؛ مشکلی که ایران اصولاً با آن درگیر نبود و در صورت گرفتار شدن در چنین مخمصهای، نیازی به حمایتهای اطلاعاتی رژیم صهیونیستی نداشت. آن چه شاه از اسرائیل در مقابل چنین سرویس عالی و درجه یکی دریافت میکرد، آموزشهای اطلاعاتی پیش پا افتاده، ابزارهای شکنجه و تربیت شکنجهگرانی بود که باید ناخن پای جوانان ایرانی را در کمیته مشترک ضدخرابکاری میکشیدند و حتی تواناییهای اطلاعاتی و امنیتی آن ها در حد و اندازهای نبود که بتوانند موقعیت لرزان رژیم شاه را در پاییز 1357 درک کنند. رژیم جعلی اسرائیل، ارتباطات تنگاتنگی با مقامات ارشد ساواک داشت؛ پرویز ثابتی، رئیس اداره سوم ساواک (بخش امنیت داخلی)، پیرو فرقه ضاله بهائیت و از عوامل این فرقه در بدنه حاکمیت رژیم شاه محسوب میشد. او روابط نزدیکی با موساد داشت و بعد از فرار از ایران، در جریان اوجگیری انقلاب اسلامی، ابتدا از سرزمینهای اشغالی فلسطین سر درآورد. کار به جایی رسید که به گواهی اسناد لانه جاسوسی، موساد در ایران به تأسیس سازمان اطلاعاتی مستقلی به نام «سرویس زیتون» دست زد که هدفش مقابله با مخالفان رژیم صهیونیستی در داخل ایران بود. صهیونیستها میکوشیدند تا با ابزارهای مالی و اطلاعاتی خود، مانع رسیدن مخالفان شان به مقامات دولتی شوند یا حتی کسانی که به این رژیم بدبین هستند، در مسیر رشد و ترقی قرار نگیرند. این در حالی بود که ساواک، در قالب طرح «کریستال» با موساد همکاری داشت و در شرایطی که سازمان اطلاعات شاه فاقد حتی یک پایگاه اطلاعاتی در سرزمینهای اشغالی بود، صهیونیستها سه پایگاه برونمرزی در ایران داشتند که فعالیتهای آن ها را در کشورهای عربی منطقه سازمان میداد و به هیچ مقام ایرانی هم جوابگو نبود! بیارتباط نیست که عبدا... شهبازی در جلد دوم کتاب «ظهور و سقوط سلطنت پهلوی: جستارهایی از تاریخ معاصر ایران»، ضمن شرح روابط یعقوب نیمرودی، افسر عالی رتبه اطلاعاتی رژیم صهیونیستی که قبلاً به نامش اشاره کردیم با ساواک، صراحتاً مینویسد: «یعقوب نیمرودی به عنوان رابط موساد با ساواک، تا سال 1348 نقش مهمی در تبدیل ساواک به زائده سازمان اطلاعاتی اسرائیل [در منطقه] ایفا کرد.» نام بردن از ساواک، به عنوان «زائده موساد» به خوبی توضیح دهنده چگونگی روابط اطلاعاتی و امنیتی رژیم پهلوی با رژیم صهیونیستی است. شهبازی، ضمن تحلیل و ارائه مستندات خود، اصولاً کار سرویسهای اطلاعاتی موساد را فراتر از جمعآوری اطلاعات میداند و معتقد است که اعضای این شبکههای اطلاعاتی، بعد از پایان مأموریت خود، به چپاولگران ثروتهای اقتصادی ایران نیز، تبدیل میشدند: «[بررسی فعالیتهای] چهرههای برجسته اطلاعاتی غرب در ایران، مانند سِرشاپور ریپورتر و یعقوب نیمرودی، نشان میدهد؛ جاسوسانی که دست مایه اطلاعاتی خود را به ذخیره فعالیتهای مالی بدل ساختند و به عنوان دلالانی بیرقیب، سالهای سال بر حیات اقتصادی میهن ما چنگ انداختند، [چگونه عمل میکردند.]» مجموع این اطلاعات آشکار میکند که همکاریهای اطلاعاتی میان رژیم پهلوی و صهیونیستها، نه از جنس تعاملهای اطلاعاتی کشورهای مختلف، بلکه نوعی وابستگی تمام عیار بودهاست؛ رویکردی که مفهوم «متحد راهبردی» را به سطح «نوکر راهبردی» تنزل میدهد و در واقع قبول کردن نوعی تحقیرِ بیشرمانه است.
همکاریهای تسلیحاتی شاه و رژیم صهیونیستی، آشکارترین نماد برجسته همان چیزی است که در این نوشتار با عنوان «کلاه گشاد صهیونیستها بر سر شاه» بررسی شد. شاید بررسی ماجرای پروژه «شکوفه» که یک افتضاح تاریخی را برای رژیم پهلوی در پی داشت، بتواند دورنمای این همکاریها را پیش روی مخاطب قرار دهد و عیار «متحد راهبردی» بودن رژیم صهیونیستی را در قبال شاه، ارزیابی کند. پس از بالا رفتن قیمت نفت و افزایش درآمد کشور، در دهه 1350 که به قول شاه، برای ایران مازاد بودجه ایجاد کرده بود، وی آگاهانه یا ناآگاهانه، بازیگر صحنهای شد که لابیهای قدرتمند آمریکایی و صهیونیستی بازیگردان آن بودند. کودتای عراق و تبعید عبدالسلام عارف، در اواسط دهه 1350، این بار بهانه را به دست رژیم صهیونیستی داد تا برای چپاول منابع مالی ایران خیز بردارد. شاه از وقایع عراق بیمناک بود و میخواست به لحاظ تسلیحاتی، بیش از گذشته تقویت شود. پیشنهاد اجرای پروژه ساخت موشکهای کوتاهبُرد در ایران، موسوم به پروژه «شکوفه»، بزرگ ترین اقدام رژیم صهیونیستی در این راستا محسوب میشد. هدف از پروژه «شکوفه»، دستیابی به فناوریهای نوین موشکی با قابلیت حمل کلاهک هستهای بود؛ موشکهایی که بتواند بردی حدود 150 تا 200 کیلومتر داشته باشدو از قابلیت دقت بالایی در اصابت به هدفها، برخوردار باشد. رژیم صهیونیستی، با وجود حمایتهای مالی و تسلیحاتی گسترده آمریکا، هزینه و فضای لازم را برای انجام این پروژه در اختیار نداشت. به این ترتیب، آن ها با اطلاع آمریکاییها، مذاکرات محرمانه ای را با شاه و مسئولان رژیم وی، انجام دادند و قرار بر این شد که پروژه به صورت محرمانه آغاز شود و آمریکاییها هم از آن بیخبر باشند! پروژه «شکوفه»، ارزشی معادل یک میلیارد دلار داشت، یعنی چیزی حدود یک بیستم کل بودجه ایران در آن سالها. شاه بخشی از این هزینه را به صورت نفت خام به صهیونیستها پرداخت کرد. در عوض، صهیونیستها فقط باید کارشناسان شان را به ایران میآوردند و در جایی نزدیک سیرجان که برای این منظور در نظر گرفته شده بود، فرایند تحقیقات مربوط به ساخت موشک را دنبال میکردند. آن ها حق داشتند در منطقه مذکور، آزمایشهای موشکی انجام دهند و ظاهراً یکی دو بار هم آزمایش را انجام دادند که اعلام شد موفقیتآمیز نبوده است! اما این پروژه، یک روی دیگر هم داشت. اصلاً قرار نبود فناوری پیشرفتهای در اختیار ایران قرار بگیرد؛ آنچه به نام فناوری پیشرفته عرضه میشد و شاه را به غرور کاذب مبتلا میکرد، در واقع فناوریهای از رده خارجی بود که مراکز تحقیقات نظامی پیشرفته موشکی در سراسر دنیا، آن را کنار گذاشته بودند. در عوض، صهیونیستها، آنچه را مییافتند و میآزمودند، به سرزمینهای اشغالی میفرستادند تا بر اساس آن، مدرنترین موشکهای بالستیک کوتاهبُرد ساخته و در زاغههای نظامی جنوب فلسطین اشغالی، انبار شود. به این ترتیب، پروژه «شکوفه»، با صرف یک بیستم بودجه سالانه کشور، آوردهای برای ارتش ایران نداشت، اما صهیونیستها به شدت از آن سود کردند. همزمان با اوجگرفتن انقلاب اسلامی در ایران، صهیونیستها که شرایط را برای ادامه فعالیت مناسب نمیدیدند، به تدریج تمامی تجهیزات مستقر در سیرجان را از ایران خارج کردند و مدارک و اسناد محرمانه این پروژه نیز، از طریق مجاری دیپلماتیک حفاظت شده، به فلسطین اشغالی منتقل شد. سه دهه بعد، رونن برگمن، تحلیلگر و نویسنده صهیونیست روزنامه «یدیعوت آحارونوت»، ابتدا در قالب یک ستون در این روزنامه و بعدها به شکل کتابی با عنوان «جنگ پنهان اسرائیل در ایران»، به افشای جزئیات این قرارداد میلیارد دلاری میان شاه و رژیم صهیونیستی پرداخت. او در اثر خود فاش کرد: «در حالی که مقامات وقت ایران از این پروژه و به تصور خود پیشبرد آن، حتی دور از چشم آمریکا خرسند بودند، اسرائیل به دقت آنان را برای تأمین منافع خود فریب داده بود. بر اساس نقشه اسرائیل، ایران در جریان این پروژه، بر خلاف تصور مقامات عالی ایران، تنها به فناوری از رده خارج دست مییافت، اما اسرائیل از سرمایه یک میلیارد دلاری ایران، برای ساخت نسل جدید تسلیحات اختصاصی برای خود، استفاده میکرد.» یاکوب شاپیرو، افسر ارشد رژیم صهیونیستی و مسئول مذاکره و تماس با مقامات رژیم پهلوی برای انجام پروژه موشکی «شکوفه»، پس از انتشار این کتاب، طی سخنانی تکان دهنده، پرده از حقیقت ماجرا برداشت. وی گفت: «مقامات ایرانی با ما مثل شاهان رفتار میکردند. برای ما آنان سنگ ترازو بودند. بدون رابطه با ایران، ما پول کافی برای توسعه تسلیحاتی را که الان در بالاترین رده تسلیحات اسرائیل هستند، نداشتیم.»به این ترتیب، محمدرضا پهلوی، به بهانه کودتا در عراق و نیاز به کسب فناوریهای نظامی، به رژیم صهیونیستی اجازه داد از بودجه عمومی کشور، برای تحقیقاتی استفاده کند که نتایج آن، هیچگاه در اختیار ایران قرار نگرفت؛ در واقع، پهلوی دوم خرج تحقیقات نظامی رژیم کودککُش اسرائیل را از جیب مردم ایران پرداخت کرد و در عوض، هیچچیز به دست نیاورد. فناوریهایی که صهیونیستها در سیرجان و با بودجهای که شاه در اختیار آن ها قرار داد، به دست آوردند، بعدها مبدل به تسلیحاتی شد که بر سر مردم مظلوم فلسطین و لبنان ریخته شد و هزاران نفر را به کام مرگ فرستاد.
ارسال دیدگاه
ضمن تشکر از بیان دیدگاه خود به اطلاع شما رسانده می شود که دیدگاه شما پس از تایید نویسنده این مطلب منتشر خواهد شد.
دیدگاه ها ویرایش نمی شوند.
از ایمیل شما فقط جهت تشخیص هویت استفاده خواهد شد.
دیدگاه های تبلیغاتی ، اسپم و مغایر عرف تایید نمی شوند.
گلایهها از هزینه سنگین شکایت از تخلفات پزشکی
«برای شکایت به سازمان نظام پزشکی مراجعه کردم، اما همان ابتدای کار برای این که معاینه پزشکی کنم، گفتند مبلغ 700 هزار تومان پرداخت کنم. برخی از افرادی هم که مراجعه کرده بودند، می گفتند هزینه های دادرسی گران است و توانایی پرداخت ندارند، به این ترتیب از شکایت خود منصرف می شدند. لطفا رسیدگی کنید که این هزینه ها بابت چیست؟ چرا این قدر زیاد است که خیلی ها قید شکایت را می زنند!»
ارسال دیدگاه
ضمن تشکر از بیان دیدگاه خود به اطلاع شما رسانده می شود که دیدگاه شما پس از تایید نویسنده این مطلب منتشر خواهد شد.
دیدگاه ها ویرایش نمی شوند.
از ایمیل شما فقط جهت تشخیص هویت استفاده خواهد شد.
دیدگاه های تبلیغاتی ، اسپم و مغایر عرف تایید نمی شوند.
حضور به موقع پلیس از یک فاجعه وحشتناک جلوگیری کرد
سیدخلیل سجادپور – بیمار روانی که بنا به ادعای نزدیکانش 18 سال از عمرش را در بهزیستی سپری کرده است، دختر بچه 3 ساله ای را از در حیاط منزل ویلایی ربود و در حالی که دست او را گرفته بود و روی زمین می کشید در محاصره پلیس قرار گرفت و دستگیر شد.
به گزارش اختصاصی روزنامه خراسان، این حادثه هولناک ظهر روز دوشنبه گذشته در مشهد هنگامی رخ داد که زن جوانی طبق معمول مشغول امور خانه داری بود و به اوضاع و احوال زندگی اش می رسید. همسرش سر کار بود و دختر 3 ساله اش نیز در حیاط منزل ویلایی بازی می کرد و مادر گاهی نیم نگاهی به دخترش می انداخت، اما در یک لحظه زن جوان متوجه شد که در حیاط باز است و دخترش دیده نمی شود. او با نگرانی نگاهی به داخل کوچه کرد ولی خبری از فرزندش نبود. به همین دلیل سراغ همسایگان رفت و از آن ها درباره دخترش پرسید، اما کسی دختر بچه را ندیده بود. در همین لحظه ناگهان یکی از همسایگان سرش را از پنجره بیرون آورد و به او گفت: من مرد جوانی را با کلاه لبه دار تابستانی دیدم که دختر بچه ای را زیر بغل گرفته بود و از داخل کوچه عبور می کرد ولی با این تصور که فرزند خودش است اهمیتی ندادم اما چهره آن مرد را نیز ندیدم چون ماسک بهداشتی داشت.
گزارش اختصاصی خراسان حاکی است، مادر جوان با شنیدن این جملات پاهایش سست شد و اشک ریزان و هراسان به سوی خانه اش دوید. او با پلیس 110 تماس گرفت و در حالی که دلهره عجیبی وجودش را فرا گرفته بود، با دستانی لرزان ماجرای ربودن دخترش را بازگو کرد. این زن جوان که از شدت اضطراب حال و روز مناسبی نداشت، بلافاصله موضوع را تلفنی به همسرش نیز اطلاع داد. همسر او وقتی ماجرا را شنید دیگر حال و روز خودش را نمی فهمید، سوار بر خودرو شد و پدال گاز را فشرد. او با سرعت وحشتناکی به طرف شهرک گلشهر در حرکت بود به طوری که گویی خودروهای عبوری را هم نمی دید. بغض گلویش را می فشرد و اشک در چشمانش حلقه زده بود.
همه وجودش به دعا لبریز بود و اژدهای سیاه خیابان ها را از زیر لاستیک های خودرو عبور می داد تا این که با چهره ای نگران و هراسان به منزل رسید و در کنار اشک های همسرش قرار گرفت، اما از سوی دیگر ماجرای کودکربایی در عرض چند ثانیه بیسیم های پلیس را اشغال کرده بود. صدور فرمانی ویژه از سوی سردار سرتیپ محمدکاظم تقوی (فرمانده انتظامی خراسان رضوی) همه نیروها را گوش به فرمان کرد. «همه نیروهای گشتی وارد عمل شوند! امکانات تخصصی برای ردیابی آدم ربا به کار گرفته شود و...». طولی نکشید که تکاپوی عجیبی در میان نیروهای انتظامی به راه افتاد. سرهنگ احمد نگهبان (رئیس پلیس مشهد) فرماندهی مستقیم عملیات را به عهده گرفت و دستور آماده باش داد. گشت های انتظامی با هدایت و نظارت فرمانده انتظامی مشهد به طرف گلشهر به حرکت درآمدند چرا که فرضیه اول به خاطر پیاده بودن آدم ربا، مورد توجه جدی پلیس قرار گرفته بود و آن ها احتمال می دادند که می توانند او را در اطراف منطقه گلشهر شناسایی کنند. دقایقی بعد اطراف شهرک گلشهر به قرق نیروهای انتظامی درآمد و گروه های گشتی در حالی در منطقه مذکور پراکنده شدند که با دستور سرهنگ نگهبان، نیروهای کلانتری های نزدیک به محل وقوع جرم نیز، به تقویت عوامل گشت پرداختند و بدین ترتیب گروه های موتوری و خودرویی به ردزنی جوانی با کلاه لبه دار ادامه دادند.
بنا بر گزارش اختصاصی روزنامه خراسان، هنوز ساعتی از این ماجرا نگذشته بود که عوامل گشت کلانتری پنجتن با استفاده از تجربیات فرمانده انتظامی مشهد، وارد جست و جو شدند. همه دوربین های ترافیکی منطقه زیر ذره بین تحقیقات قرار گرفت تا این که یکی از شهروندان هنگام پرس و جوهای پلیس، متوجه موضوع شد و به نیروهای گشت گفت: جوانی را با کلاه لبه دار دیده که دختری را در آغوش گرفته بود و در حالی که وحشت زده اطرافش را می پایید به سمت بیابان های انتهای کوی پنجتن می رفت. با اظهارات این شهروند، دیگر تردیدی وجود نداشت که پلیس به آدم ربا نزدیک شده است، اما عوامل انتظامی به خاطر در خطر بودن جان کودک بسیار نگران به نظر می رسیدند. هر لحظه احتمال داشت خبری دلخراش آن ها را میخکوب کند! آن ها اشک های سوزان مادر جوان را به خاطر می آوردند و دیگر به چیزی جز پیدا کردن دختر بچه 3 ساله نمی اندیشیدند! لحظاتی بعد نیروهای خودرویی و موتوری پلیس به سوی بیابان های منطقه سرازیر شدند و از فاصله دور مرد جوانی را دیدند که مچ دست کودکی را گرفته بود و او را روی خاک های بیابان می کشاند. گریه های دخترک دل هر انسانی را می لرزاند و معلوم نبود قرار است چه حادثه تلخی همه را در شوک فرو ببرد. با وجود این ، نیروهای گشت کلانتری پنجتن زودتر از دیگر عوامل انتظامی به محل رسیدند و منطقه را محاصره کردند. مرد جوان که همچنان خیره به نیروهای انتظامی می نگریست دست دخترک را رها کرد و این گونه یکی از افسران گشت کودک را در آغوش گرفت و همکارانش دستبندهای قانون را بر دستان آدم ربا حلقه زدند و او را در حالی به کلانتری انتقال دادند که پدر و مادر دختر 3 ساله از شدت خوشحالی اشک می ریختند و از پلیس قدردانی می کردند. آن ها بلافاصله فرزندشان را که از ناحیه صورت و دست و پا زخمی شده بود در آغوش گرفتندو به منزل بردند و لباس های خاکی اش را در حالی عوض کردند که او دیگر حتی توان گریه کردن هم نداشت و چشمانش به سرخی می زد. گزارش اختصاصی روزنامه خراسان حاکی است، طولی نکشید که سرهنگ نگهبان از پشت بیسیم با بیان «خسته نباشید!» پایان عملیات رهایی کودک را اعلام کرد و بدین ترتیب بازجویی ها از جوان آدم ربا آغاز شد ولی چند دقیقه بعد روانی بودن متهم لو رفت و مشخص شد که او قبلا نیز سابقه کودک ربایی داشته است. افسران قدیمی تر کلانتری پس از مشاهده این جوان که دچار اختلالات روانی است بلافاصله او را شناختند و بیان کردند که چند سال قبل نیز او دختری را از مقابل منزلی ربوده اما همسایگان بلافاصله متوجه شدند و دختر بچه را از چنگ وی رها کردند ولی زمانی که فهمیدند او دچار بیماری است شکایتی را مطرح نکردند!
بنابراین گزارش، بررسی های پلیس که با دستورهای ویژه قاضی اسماعیل عندلیب (معاون دادستان مرکز خراسان رضوی) وارد مرحله جدیدی شده بود، حکایت از آن داشت که جوان 29 ساله از همان دوران کودکی در یکی از مراکز بهزیستی نگهداری می شد و زمانی که به 18 سالگی رسیده از آن مرکز بیرون آمده است. مادر او از همسرش طلاق گرفته و پدرش نیز او را رها کرده است و اکنون جوان روانی نزد مادر و دایی اش زندگی می کند. در همین حال متهم به آدم ربایی درباره انگیزه خود از ربودن دختربچه به نیروهای انتظامی گفت: من مشکلی در درون بدنم دارم و می دانم که نمی توانم بچه دار شوم! به همین دلیل دختربچه را با خودم بردم تا برایش پدری کنم! و او را برای خودم نگه دارم!
او در پاسخ به این سوال که آیا فکر نکردی خانواده اش نگران می شوند؟ گفت: پشیمانم!... (ولی خیره خیره به چشمان افسران پلیس می نگریست و اگر سوالات به مذاقش خوش نمی آمد چهره اش عصبانی و برافروخته می شد).
به گزارش اختصاصی روزنامه خراسان، مادر این جوان که به کلانتری احضار شده بود نیز گفت: او بیمار روانی است و از روزی که از بهزیستی به خانه آمده است، توان نگهداری از او را نداریم و نمی توانیم جوانی را با این سن و سال به زنجیر بکشیم! توان مالی هم برای نگهداری از او را نداریم چرا که هزینه های درمان بسیار بالاست و من حتی نمی توانم مخارج زندگی خودم را تامین کنم! به همین دلیل هم او را نزد پزشک نمی بریم و دارو هم مصرف نمی کند!
این گزارش حاکی است، اگر چه با اقدام سریع و به موقع پلیس از بروز یک فاجعه وحشتناک در مشهد جلوگیری شد، اما رها شدن بیماران روانی در شهرها سوژهای تلخ و دیرینه است که متاسفانه مسئولان و مدیران کشور توجهی به این موضوع دردناک ندارند به گونه ای که هر از گاهی یکی از بیماران روانی در گوشه و کنار کشور دست به جنایت هایی هولناک می زند که آخرین مورد آن در مشهد حدود یک ماه قبل رخ داد و جوان مبتلا به اختلالات روحی و روانی، قلب پدرش را از سینه بیرون کشید و آن را در پشت بام مجتمع مسکونی در بولوار سرافرازان به طور کامل خورد! که خبر آن پانزدهم فروردین در صفحه حوادث روزنامه خراسان منتشر شد.
در همین حال فرمانده انتظامی مشهد نیز با ابراز نگرانی از رها شدن بیماران روانی در شهرها به دلیل هزینه های سنگین درمانی، از نمایندگان مجلس شورای اسلامی خواست تدابیری قانونی برای این مشکل حاد در جامعه بیندیشند و اجازه ندهند افراد بی گناه یا کودکان معصوم قربانی این گونه حوادث تلخ شوند. سرهنگ احمد نگهبان تاکید کرد: سال گذشته چندین پرونده جنایی در مشهد رخ داد که با بررسی های تخصصی مشخص شد عامل جنایت خانوادگی دچار بیماری روحی و روانی بوده است. مقام ارشد انتظامی مشهد افزود: این بار با تلاش گسترده پلیس از یک فاجعه دردناک جلوگیری شد، اما بسیاری از این بیماران هنوز در مناطق مختلف شهری در میان مردم زندگی می کنند که هر لحظه احتمال وقوع جنایتی دیگر وجود دارد.
اختصاصی خراسان
ارسال دیدگاه
ضمن تشکر از بیان دیدگاه خود به اطلاع شما رسانده می شود که دیدگاه شما پس از تایید نویسنده این مطلب منتشر خواهد شد.
دیدگاه ها ویرایش نمی شوند.
از ایمیل شما فقط جهت تشخیص هویت استفاده خواهد شد.
دیدگاه های تبلیغاتی ، اسپم و مغایر عرف تایید نمی شوند.
عرضه بخش عمده مرغ به صورت قطعه بندی در بازار مشهد
حمیدی/ کشوقوسهای کاهش جوجه ریزی در ماههای پایانی سال گذشته و رضایت نداشتن مرغداران از قیمت مصوب باز هم بازی عرضه مرغ فقط بهصورت قطعهبندی را در مشهد کلید زد.
ارسال دیدگاه
ضمن تشکر از بیان دیدگاه خود به اطلاع شما رسانده می شود که دیدگاه شما پس از تایید نویسنده این مطلب منتشر خواهد شد.
دیدگاه ها ویرایش نمی شوند.
از ایمیل شما فقط جهت تشخیص هویت استفاده خواهد شد.
دیدگاه های تبلیغاتی ، اسپم و مغایر عرف تایید نمی شوند.













.jpg)
